خلاصه داستان: اتفاقات داستان در دورانی رخ می‌دهند که هیولاهای دریایی ترسناکی آزادانه در دریاها زندگی می‌کنند و شکارچیان این هیولاها به عنوان قهرمان شناخته می‌شوند. جیکوب هالند نیز یکی از شکارچیان هیولای بسیار محبوب و دوست‌داشتنی است. یک روز، میسی برامبل جوان، راهی پیدا می‌کند تا در درون کشتی جیکوب هالند پنهان شود و همین، او را به یک ماجراجویی خارق‌العاده و هیجان‌انگیز می‌برد. این دو در کنار یکدیگر، در دریاهای ناشناخته گردش می‌کنند اما…

خلاصه داستان: داستان فیلم در مورد آدولف هیتلر است. او پیشوای آلمان در جنگ جهانی دوم بود که توانست اروپا را در مدتی کوتاه فتح کند. در این فیلم طنز او از خواب چند ساله ی خود بیدار شده است و قصد دارد که یک بار دیگر قدرت را در آلمان در دست بگیرد و بر صدر حکومت آلمان قرار بگیرد و ....

خلاصه داستان: هنگامی که یک شاهزاده خانم با اراده از ازدواج با یک فرد بی‌رحم امتناع می‌کند، وی او را ربوده و در برج دورافتاده‌ای از قلعه پدرش مبحوس می‌کنند.

خلاصه داستان: دختر چهارده ساله‌ای به نام سوزی توسط همسایه‌اش مورد تجاوز قرار گرفته و سپس کشته شده ‌است. او حالا از بهشت به تماشای خانواده‌اش می‌نشیند که چطور با مسئله قتل او کنار می‌آیند و همچنین به قاتلش می‌نگرد که چه طور مدارک جرم را پنهان می‌کند تا از دست پلیس و ماموران فرار کند…

خلاصه داستان: جنگ باستانی بین انسان ها و نژاد غول ها دوباره شعله ور می شود که جک، کشاورز جوانی که برای پادشاهی و عشق یک شاهزاده خانم می جنگد، دروازه ای را بین دو جهان باز می کند.

خلاصه داستان: یک پسر متوجه می شود که اگر فشار های روانی زندگی خود را کاهش دهد، زندگی بهتر خواهد داشت. او متوجه میشود باید خودش را تا پنج اینچ کوچک کند تا به ثروت و موفقیت برسد

خلاصه داستان: ماجراجویی جوانی به نام «تریستان» است که سفری برای یافتن شهاب آغاز می کند و به سرزمین اسرارآمیز «استورم هولد» می رود اما…

خلاصه داستان: داستان فیلم در سال 1963 و در شهر بالتیمور اتفاق می‌افتد. در دوران جنگ سرد در آمریکا ، در یک آزمایشگاه امنیتی مخفی شخصی به نام الیزا حضور دارد که زندگی اش ایزوله شده است. اما زمانی که او به همراه همکارش زلدا پی به رازی می برند، زندگی شان تغییر می کند و…

خلاصه داستان: ماکس فیشر» ( شوارتسمن )، پسر پانزده ساله ی نامتعارف، در سال دهم دبیرستان راشمور درس می خواند. او نوجوانی است بی بضاعت، که رؤیاهای بزرگ در سر دارد و عاشق کارهایی است که ربطی به درس و مشقش ندارند. اما نمره های پایینش در امتحانات، باعث اخراجش از مدرسه ی راشمور می شود..

خلاصه داستان: شهر امبر و شهردار آن برای نسل های آینده دنیایی روشن خلق کرده اند. اما اصلی ترین و قوی ترین ژنراتور شهر دچار مشکل شده و تمام لامپ های بزرگ شده شروع به روشن و خاموش شدن کرده اند. دو نوجوان تصمیم به دنبال سرنخ های موجود برای گشودن راز قدیمی شهر می گیرند. هدف آنها کمک به خروج اهالی شهر قبل از خاموش شدن همیشگی لامپ هاست اما…