خلاصه داستان: داستان فیلم درباره ویل ترینر ماجراجو، کسی که همواره به ورزشهای مخاطرهآمیزی چون صخرهنوردی میپرداخت، در اوج جوانی و سلامت و ثروت اتفاقی برایش رخ میدهد و به لحظهای زندگیاش تغییر میکند و در این بین لوییزا کلارک مسئولیت مراقبت از او را به عهده میگیرد…
خلاصه داستان: دختری به نام آنجل در کودکی و در دهه ۱۸۵۰ توسط والدینش فروخته می شود، حالا او بزرگ شده توانسته با نفرتی که از خود و همه اطرافیانش در دل دارد، در کالیفرنیای دهه ۱۸۵۰ جان سالم به در ببرد. تا اینکه با جوانی به نام مایکل هوزیا ملاقات می کند و متوجه می شود که هیچ دردی وجود ندارد که عشق نتواند آن را التیام بخشد…
خلاصه داستان: یک زوج متأهل که رابطه عاطفی بین آنها مدت زیادی است که از بین رفته است، تصمیم میگیرند به جای طلاق، در یک ازدواج بدون عشق زندگی کنند به شرطی که هر فرد برای خودش یک معشوقه داشته باشد، اما شرایط آن طور که باید پیش نمیرود و…
خلاصه داستان: لندن کارتر جوان جاه طلبی است که در شهری کوچک به همراه مادرش زندگی می کند، در مدرسه قرار می شود برای جشن مدرسه نمایشی را جمعی از شاگردان آن بازی کنند که از قضا لندن به همراه دختر کشیش آن شهر جیمی سالیوان نقشی را در مقابل هم دارند و مجبور می شوند به یکدیگر به تمرین نمایش بپردازند. جیمی دختری نسبتاً مذهبی و پایبند به اخلاقیات است و به همین منظور زیاد مورد توجه لندن قرار نمی گیرد، اما….
خلاصه داستان: «اليزابت» (ويدرسپون) پشت اتوموبيل خوابش مي برد و به شدت تصادف مي کند و به کما مي رود. چند هفته ي بعد، مردي به نام «ديويد» (رافالو) آپارتمان «اليز ابت» را اجاره مي کند ولي بلافاصله متوجه مي شود که «اليزابت» کاملا هم خانه را خالي نکرده است. جسم «اليزابت» شايد مرده باشد ولي روحش کاملا زنده است و مصرانه پا مي فشارد که آپارتمان هنوز به خودش تعلق دارد..
خلاصه داستان: درباره سه نوجوان به نام های امیلی، کامیل و نورا در شهر پاریس فرانسه است که با هم زندگی میکنند و زمانی شروع داستان از زمانی است که آنها درگیر روابط عاطفی میشود...
خلاصه داستان: فیلم درباره زندگی «مالنا» (مونیکا بلوچی) است. وی دختری است که به تازگی به همراهی پدرش، به یک شهر کوچک نقل مکان کرده. زیبایی مالنا به گونه ای است که مردم شهر در مورد وی شایعه پردازی می کنند. شایعه هایی که بالاخره باعث می شود که پدرش از او روی گردان شود تا اینکه…
خلاصه داستان: جان مارتلو ( جوزف گوردن-لویت ) همه چیز در زندگی اش بر وقف مرادش است: آپارتمان، اتومبیل، خانواده، و البته زن های زیبا. با این حال او از شرایط ناراضی است و به دنبال لذت بیشتری در روابط خود می گردد. از این رو جان با دو زن متفاوت آشنا شده و بواسطه رابطه اش با آن دو درس های بزرگی در مورد زندگی و عشق می گیرد...
خلاصه داستان: علیرغم تفاوتهای فراوان، کیسی، یک خواننده و ترانهسرا و لوک، یک تفنگدار دریایی مشکلساز، صرفاً برای منافع نظامی ازدواج میکنند. اما وقتی تراژدی رخ می دهد، مرز بین واقعی و وانمودی شروع به محو شدن می کند.