دسته: عاشقانه

خلاصه داستان: پدر لوسی که به جرم قتل به قصاص محکوم شده است در زندان در صف اعدام ه سر میبرد، در این بین لوسی دخترک نا امید و در پی راهی برای نجات او است که در این میان...

خلاصه داستان: داستان جیسی و داگ هولت دو برادر ساکن یک محله فقیرنشین و از طبقه کارگر را روایت می‌کند که عاشق می‌شوند…

خلاصه داستان: یک تصادف رانندگی مرگبار، گروهی از افراد غیر مرتبط را گرد هم می‌آورد که هر کدام مجبور به مقابله با پیامدهای احساسی می‌شوند.

خلاصه داستان: «کال» مردی میانسال است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند...

خلاصه داستان: پس از ورود افرادی در زندگی یک مادر مجرد، همه چیز دگرگون میشود و و زندگی روی متفاوتی رو به این مادر نشان میدهد...

خلاصه داستان: «اِما» و «دکستر» در شبی که به مناسبت فارغ التحصیلی برپا شده، تمام مدت زمان شب را در کنار یکدیگر سپری می کنند و این شب را به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل می کنند. طبیعی است که بعد از این شب هرکدام از آنها به سمت زندگی خودشان خواهند رفت تا سرنوشت خودشان را تعیین کنند، اما اِما و دکستر تصمیم می گیرند تا هر سال در روز ۱۵ جولای ( روز فارغ التحصیلی ) با یکدیگر قرار بگذارند و …

خلاصه داستان: در طول تعطیلات، ند، به دیدار دوستش و خانواده اش می رود که متوجه می شود با بزرگترین کابوس خود رو به رو شده است، او فردی خوش بین است اما از لحاظ اجتماعی بی دست و پا می باشد، ولی دوست میلیاردرش لایرد رقابتی را ترتیب می دهد که ند را بسیار وحشت زده می کند…

خلاصه داستان: کرک ، یک مرد معمولی که در یک کار بن بست گیر افتاده است، نمی تواند شانس خود را باور کند وقتی زنی زیبا و موفق به نام مولی عاشق او می شود. بدون کمک دوستان، اقوام و دوست دختر سابق خود، کرک باید بفهمد که چگونه این رابطه نامحتمل را به نتیجه برساند، زیرا مولی بسیار سطح بالا تر از اوست...

خلاصه داستان: «ال ماریاچی» به عنوان گیتار نواز دوره گرد وارد شهری میشود. شهری که مملو از خلافکاران و آدمکشان است. او از گذشته خود فراریست و به دن بال مکانی امن برای زندگیست. در ابتدای ورود به شهر مجبور به درگیری با چند خلافکار و کشتن آنها میشود و این شروع مشکلات بیشتر برای اوست. او در این شهر عاشق «کالورینا» میشود که رئیس خلافکاران نیز به او علاقه دارد و ...

خلاصه داستان: داستان پنج خواهر را روایت می کند که در انگلستان زندگی می کنند. با آمدن یک مرد ثروتمند جوان، «آقای بینگلی» و دوستش «آقای دارسی» به محله‌ی آن‌ها، زندگی این خواهران زیر و رو می شود...